حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

روز وصل دوستداران یاد باد


سلام،
با اجازه شما غزل امروز را اختصاص می‌دهیم به حضرت حافظ که جناب شجریان آن را در دستگاه همایون اجرا و در آلبوم بیداد عرضه کرده است:

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد

گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد

گرچه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغکاران یاد باد

راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد **

** این بیت در آواز نیامده است.

دود عشق

سلام،
امروز غزلی از حضرت عطار را که جناب شجریان آن را در دستگاه سه‌گاه اجرا کرده و در آلبوم آسمان عشق عرضه شده است، تقدیم می‌کنم:

زهی در کوی عشقت مسکن دل
چه می‌خواهی ازین خون خوردن دل

چکیده خون دل بر دامن جان
گرفته جان پرخون دامن دل

از آن روزی که دل، دیوانه توست
به صد جان من شدم در شیون دل

منادی می‌کند در شهر امروز
که خون عاشقان بر گردن دل

چو رسوا کرد ما را درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل

چو عشقت آتشی در جان من زد
بر آمد دود عشق از روزن دل

زهی خال و زهی روی چو ماهت
که دل هم دام جان، هم ارزن دل **

مکن جانا دل ما را نگهدار
که آسان است بر تو بردن دل

چو گل اندر هوای روی خوبت
به خون در می‌کشم پیراهن دل

بیا جانا دل عطار کن شاد
که نزدیک است وقت رفتن دل

** این بیت در آواز نیامده است.

فریاد

سلام، امروز شعر معروف فریاد اثر زنده‌یاد فریدون مشیری را که جناب شجریان آن را در قطعه ترکمن اجرا کرده و در آلبوم فریاد عرضه شده است، تقدیم می‌کنم:

مشت می‌کوبم بر در، پنجه می‌سایم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمده‌ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم

آی! با شما هستم
این درها را باز کنید

من به دنبال فضایی می‌گردم
لب بامی، سر کوهی، دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
می‌خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایش به شما هم برسد

من به فریاد همانند کسی که نیازی به تنفس دارد **
مشت می‌کوبد بر در، پنجه می‌ساید بر پنجره‌ها، محتاجم **

من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند

از شما خفته چند
چه کسی می‌آید، با من فریاد کند

**این عبارات در آواز نیامده است.

نظریه هراس

سلام،
امروز گفتار لطیفی از گوبینو آلخاندو کاریدو که آقای احمدرضا روانبخش آن را ترجمه کرده است، تقدیم می‌کنم:

در امان نیستم من
نمی‌توانم باشم،
هیچکس نمی‌تواند باشد.
همه گرداگرد خود را می‌پایند
هنگامی که سخن می‌گویند، زمزمه می‌کنند یا می‌اندیشند.
همه سر به سویی می‌گردانند
هرگاه کسی به درون می‌آید، همه لبخند ساختگی می‌زنند.
از یکدیگر می‌پرهیزند و می‌لرزند.
در این سرزمین،
بر پهنه این خاک،
در این مکان،
جهان امروز
تنابنده‌ای نیست که راحت سر به بالین بتواند نهاد
بی‌آنکه نخست پنجره را ببندد
بی‌آنکه پس و پشت قفسه‌ها را بازرسد
بی‌آنکه دو بار کلید قلبش را بچرخاند
تنابنده‌ای نیست که بی‌هراس از ناتمام ماندن بشقابش بر سفره تواند نشست
چرا که دور نیست، با نخستین لقمه، کوبه در به صدا درآید
که دو مرد، به طلب رییس خانواده به خانه درآیند
که او را با خود به کوچه کشند
همچنان که کودکان به نگاهی ممنوع در حادثه می‌نگرند
همچنان که مادر به اقناع آنان می‌کوشد
که: چیز مهمی نیست، پدر با دوستان خویش انجام کاری فوری را از خانه بیرون رفته‌است.
اما پدر هیچگاه باز نمی‌گردد.