سلام،
اجازه دهید امروز تصنیف کوتاهی از مرحوم علی اکبر خان شیدا، تصنیف سرای بزرگ معاصر را که معمولا آهنگساز آثار خود نیز هست، تقدیمتان کنم. این تصنیف در آلبوم رسوای دل استاد شجریان و در دستگاه سه گاه اجرا و عرضه شده است.
از بس به تار زلفت، دلها گرفته منزل
دل را کجا بجویم؟ یک زلف و این همه دل
عزیز دلم، شمع محفلم، آرام دلم
من از تو جدا نمی شم بیا حبیب دل من
من از تو رضا نمیشم مرو شمع محفل من
سلام،
در برنامه گلهای تازه ۲۵ که یکی از مجموعه برنامههای فاخر موسیقی ایرانی در رادیو بود، جناب شجریان با همنوازی دو استاد بزرگ موسیقی اصیل، استاد پایور (سنتور) و استاد فرهنگ شریف (تار) شعری از فرخی یزدی شاعر سده پیشین را در بیات اصفهان اجرا نمودهاست که تقدیم حضورتان میکنم:
شب چو در بستم، دست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت، جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا، دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا، دوست خطابش کردم **
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابه غم بود و جگرگوشه درد
بر سر آتش جور تو، کبابش کردم
زندگی کردن من، مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم
** این بیت در آواز نیامده است.