حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

جراحت جدایی

سلام،
قبلا هم یک بار گفته بودم که جناب شجریان ظاهرا ارادت خاصی نسبت به حضرت سعدی دارد. چرا که یکی از بیشترین سهمها را از غزلیات متقدمین، همین حضرت سعدی در آوازهای استاد شجریان دارد. پس اجازه دهید غزلی از سعدی را که یک بار در دستگاه سه‌گاه اجرا و در آلبوم در خیال عرضه شده و یک بار دیگر هم در وین در قالب کنسرت افشاری اجرا و در آلبوم  آرام جان عرضه شده است، تقدیم می‌کنم:

خبرت خرابتر کرد، جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه ازین به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاهی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

تو که گفته‌ای تحمل نکنم جمال خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

در چشم، بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی  

دود عود

سلام،
امروز از آلبوم دود عود شعری از حضرت مولانا را که جناب شجریان با همراهی ارکستر سمفونیک اجرا کرده‌اند، تقدیم می‌کنم:

ای یوسف خوشنام ما، خوش می‌روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما، ای بردریده دام ما

ای نور ما، ای سور ما، ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما، تا می شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما، ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما، نظاره کن در دود ما

ای یار ما، عیار ما، دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما، بستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل، جان می‌دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل، ای وای دل، ای وای ما
 

صبح است ساقیا

سلام،
شعر امروز را که جناب شجریان در چهارگاه  اجرا و در آلبوم دستان عرضه کرده، از حضرت حافظ است که تقدیم می‌کنم:

صبح است ساقیا، قدحی پر شراب کن
دور فلک، درنگ ندارد، شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون، خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی، ترک خواب کن

روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند
زنهار، کاسه سر ما پر شراب کن

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی، خطاب کن **

کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن

** این بیت در آواز نیامده است.  

وصف عشق

سلام،
شعر امروز را از حضرت عطار تقدیم می‌کنم که جناب شجریان آن را در سه‌گاه اجرا و در آلبوم آسمان عشق عرضه کرده‌است:


جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد

جولانگه جلالت در کوی دل نباشد
جلوه‌گه جمالت در چشم و جان نگنجد **

سودای زلف و خالت در هر خیال ناید
اندیشه وصالت جز در گمان نگنجد

هرگز نشان ندادند از کوی تو کسی را
زیرا که راه کویت اندر نشان نگنجد

آهی که عاشقانت از حلق جان برآرند
هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد

در دل چو عشقت آمد، سودای جان نماند
در جان چو مهرت افتد، عشق روان نگنجد **

پیغام خستگانت در کوی تو که آرد
کانجا ز عاشقانت باد وزان نگنجد **

آن جا که عاشقانت یک دم حضور یابند
دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد

اندر ضمیر دلها گنجی نهان نهادی
از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد

بخشای بر غریبی کز عشق می‌نمیرد
وانگه در آشیانت، خود یک زمان نگنجد **

جان داد دل که روزی در کوت جای یابد
نشناخت او که آخر جای چنان نگنجد **

عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد
زیرا که وصف عشقت اندر بیان نگنجد

** این ابیات در آواز نیامده است.  

تاریخ

سلام،
مطلب امروز بسیار کوتاه است.


سانی اینباراج کریشنان می‌گوید:

تاریخ، نبرد ذهن و حافظه با فراموشکاری است.

و من اضافه می‌کنم:

البته همواره فراموشکاری، پیروز این میدان است.