سلام،
امروز غزلی از حضرت عطار را که جناب شجریان آن را در دستگاه سهگاه اجرا کرده و در آلبوم آسمان عشق عرضه شده است، تقدیم میکنم:
زهی در کوی عشقت مسکن دل
چه میخواهی ازین خون خوردن دل
چکیده خون دل بر دامن جان
گرفته جان پرخون دامن دل
از آن روزی که دل، دیوانه توست
به صد جان من شدم در شیون دل
منادی میکند در شهر امروز
که خون عاشقان بر گردن دل
چو رسوا کرد ما را درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل
چو عشقت آتشی در جان من زد
بر آمد دود عشق از روزن دل
زهی خال و زهی روی چو ماهت
که دل هم دام جان، هم ارزن دل **
مکن جانا دل ما را نگهدار
که آسان است بر تو بردن دل
چو گل اندر هوای روی خوبت
به خون در میکشم پیراهن دل
بیا جانا دل عطار کن شاد
که نزدیک است وقت رفتن دل
** این بیت در آواز نیامده است.
یادم بمون یه وقت نرم ز یادت
یادت باشه یادت باشه
کی بود که هی عشقو نشون میدادت
شبا که تنها توی راهی
محو نگاه اون ستاره هائی
یادت باشه که یارت
یه گوشه ای نشسته تو تنهائی
دل ناگرونم که ز یادت برم
نمیره این غصه دیگه از سرم
یادم بمون ای مهربون
یه وقت نشی نامهربون
موفق باشی دوست گلم