سلام،
همراهان آشنا نیک میدانند که جناب شجریان و گروه ۳ نفره همراهشان آقایان علیزاده، کلهر و همایون شجریان در جریان برگزاری دو کنسرت لندن و مراکش که در سال ۱۳۸۲ انجام شد به اجرای قطعات مختلفی از موسیقی اصیل ایرانی پرداختند. از جمله این اجراها، اجرای غزل معروف مولانا جلالالدین محمد بلخی است در بیات اصفهان که امروز تقدیم محضرتان میکنم:
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو، دیوانه شو
واندر دل آتش درآ پروانه شو، پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن، هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان همخانه شو، همخانه شو
رو سینه را چون سینهها، هفت آب شو از کینهها
آنگه شراب عشق را پیمانه شو، پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو، مستانه شو
آن گوشوار شاهدان، همصحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت دردانه شو، دردانه شو
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو، افسانه شو
تو لیلهالقبری برو تا لیلهالقدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو، کاشانه شو **
اندیشهات جایی رود وآنگه تو را آنجا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو، پیشانه شو
قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دلهای ما
مفتاح شو، مفتاح را دندانه شو، دندانه شو **
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو، حنانه شو **
گوید سلیمان مر تو را بشنو لسانالطیر را
دامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو، رو لانه شو **
گر چهره بنماید صنم، پر شو ازو چون آینه
ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو، رو شانه شو
تا کی دو شاخه چون رخی تا کی چو بیدق کم تکی
تا کی چو فرزین کج روی فرزانه شو، فرزانه شو **
شکرانه دادی عشق را از تحفهها و مالها
هل مال را، خود را بده شکرانه شو، شکرانه شو **
یک مدتی ارکان بدی، یک مدتی حیوان بدی
یک مدتی چون جان شدی جانانه شو، جانانه شو **
ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر
نطق زبان را ترک کن بی چانه شو، بی چانه شو **
** این ابیات در آوازها نیامده است.