سلام، اوقاتتان به نیکی
در کتاب فخیم لطائف علی صفی نقل است که: عربی نزد قاضی گواهی داد. مدعی علیه خواست تا گواهی او را رد کند، پس گفت: ای قاضی این عرب زر بسیار دارد و هرگز حج نگزارده و تو گواهی او میپذیری؟ عرب گفت: دروغ میگویی زیرا در فلان تاریخ من به حج رفته مناسک گزاردهام. قاضی گفت: اگر راست میگویی نشانی ده که زمزم کجاست؟ گفت: پیرمردی است باصفا که همواره بر در عرفات نشسته است. گفت: ای نادان! زمزم چاهی است که از او آب میکشند و عرفات صحرایی است بی در و دیوار. عرب گفت: در آن تاریخ که من رسیده بودم هنوز آن چاه را نکنده بودند و عرفات باغی بود که دیوار نداشت.