سلام، وقت به خیر
در آلبوم بت چین استاد شجریان که مجموعه ای است از اجراهای پراکنده ایشان در سالهای قبل از انقلاب، تصنیفی در سهگاه و با آهنگسازی درویش خان وجود دارد که در برخی منابع سراینده آن را حاجب نامی ذکر کردهاند که امروز آن را به محضرتان تقدیم مینمایم. البته این تصنیف در یکی از برنامههای موسیقی ایرانی نیز اجرا شده است. شایان ذکر است این آلبوم در یکی دو قطعه با آلبوم گلبانگ (1) استاد که بعدا منتشر شده و نام دیگرش هم بت چین است، تشابهاتی دارد. خاطرنشان میکنم در سال 1349 در جشن هنر شیراز این تصنیف با همنوازی استادان بهاری، بیگجه خانی و ناهید نیز اجرا شده است.
صبحدم ز مشرق طلوعی در جهان کن
تیر غمزه اندر کمان ابروان کن
بزم ما منور ز رویت یک زمان کن
ملک دل مسخر به رویت ناگهان کن
صنم شاهی تو من را جانم فدایت
دلبر ماهی تو من را مردم برایت
یار خوشگل من، شمع محفل من
ماه تابانم تویی تو، شاه خوبانم تویی تو
ای صنم ز هجرت نزارم، زاریم بین
مایلم به رویت، نگارم خواریم بین
یار خوشگل من، شمع محفل من
ماه تابانم تویی تو، شاه خوبانم تویی تو
سلام،
ضمن عرض تهنیت فرا آمدن ماه میهمانی خدا، اجازه دهید قطعه معروف خزان ملکالشعرای بهار را که جناب شجریان در افشاری اجرا کردهاند، تقدیم کنم. این اثر فاخر یک بار در آلبوم خزان و یک بار نیز در برنامه گلهای تازه ۱۵۶ به محضر ارادتمندان آستان موسیقی ایرانی عرضه شده و آهنگ آن نیز از درویش خان است.
باد خزان وزان شد،
چهره گل نهان شد،
طلایه لشکر خزان
از دو طرف عیان شد،
چو ابر بهمن ز چشم من
چشمه خون روان شد،
نالهها مرغ سحر در غم آشیان زد،
آشیان سوخته بود،
مشعله در جهان زد،
خدا، خدا، داد، داد
ز دست استاد آه،
که بسته رخ شاهد مهلقا را
فغان و فریاد آه
ز جور صیاد آه
که داده فتوای فنای ما را،
ازین زمستان داد
به هر شبستان داد،
آه، توانگران راحت و شاد وخندان
فتاده گریان، وای
فقیر و عریان، وای
گرسنه در بستر برف و بوران **
کشور خراب، فغان و زاری
هر طرف رویم سیاهکاری،
وه چه کنم از غم بیقراری،
تا به کی کشیم ذلت و بیماری،
بیا مه من کنیم،
علاج این همه نابکاری **
سوی بیدلان نظر نداری،
وز اسیر خود خبر نداری،
وه چه کنم از غم بیقراری،
خسته شد دگر دیده ز بیداری،
بیا مه من رویم،
ازین ورطه جان سپاری
** این دو قطعه در آوازها نیامده است.