سلام،
حتما شما هم در محاوره های روزمره، خصوصا فرهنگ شفاهی بزرگسالان ایرانی، عبارت (دو قرت و نیمش هم باقیست) را زیاد شنیدهاید. اما هیچ میدانید شان ورود این مثل به زبان و فرهنگ فارسی چیست؟
مرحوم دهخدا در کتاب فخیم امثال و حکم خود به واگویی این داستان میپردازد:
<< گویند؛ سلیمان نبی متکی به سعه ملک و بسط دستگاه، روزی مجموع جانوران دنیا را به ضیافت خویش خواند. پیش از همه ماهیی سر از آب بر کرد، و سهم خویش از سفره عام خواست. لقمهای او را بیفکندند، بخورد. و باز طلب کرد، باز بدادند. باز خواستار شد تا آنگاه که همه روزی میهمانان به کار او رفت. و جانور همچنان آزمندی مینمود. سلیمان در کارش فرو ماند و پرسید: رزق تو روزانه چند باشد؟ گفت: سه قرت (جرعه) که اکنون نیم قرت آن، مرا دادهاند. و دو قرت و نیم دیگر را انتظار میبرم.>>
بر همین سبیل، دهقانعلی شطرنجی سمرقندی نیز سروده است:
به جز یزدان در ارزاق را کس
نه بستن میتواند نی گشادن
یکی بنگر که بر مخلوق هرگز
ز بهر رزق شاید دل نهادن
چو نتوانست چندان با تکلف
سلیمان، ماهیی را رزق دادن