سلام،
مدتی این مثنوی تاخیر شد. از این بابت پوزش می طلبم. نایب الزیاره شما در سرزمین وحی بودم.
به زعم من کمترین، جناب هوشنگ ابتهاج (سایه) شاعر پرآوازه معاصر ـ که خدا سلامتی و طول عمر عطایش فرماید ـ همان خواجه حافظ زمانه ماست در غزلسرایی. و در میان شاعران گرانمایه معاصر از این حیث، بیبدیل است. اجازه دهید امروز غزل زیبایی از ایشان را که آقای شجریان با همنوازی ویولن مرحوم بدیعی و سهتار مرحوم استاد احمد عبادی در بیات ترک اجرا و در برنامه برگ سبز ۲۷۹ پخش شده است، تقدیمتان کنم:
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامهرسان من و توست
گوش کن، با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس، مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی، نگران من و توست **
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هر کجا نامه عشق است، نشان من و توست
سایه ز آتشکده ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
سلام
یه بیت واست می زارم از مثنوی حالش با خودت:
ای خنک آن را که بیند روی تو یا درافتد ناگهان در کوی تو
التماس دعا
سلام
به اینجا که می یام دلم تنگ می شه واسه کلاس آوازم!
حالا که یک ماهه به خاطر مسائلی ازش گذشتم!!!
دلم برای اون حال و هوا تنگ می شه!!!